قدس آنلاین: به هر روی در روزهای گذشته محمداشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان که در مراسم افتتاحیه همایش «افغانستان گهواره زبان فارسی دری» در کابل سخن میگفت، با اظهار انتقاد نسبت به وضعیت توجه به زبان فارسی در کشور خود، از کتاب «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی» تقدیر و آن را الگوی تاریخ ادبیاتنویسی در قلمرو زبان فارسی معرفی کرد.
به همین بهانه به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد رفته و با دکترسید مهدی زرقانی، مدیر گروه ادبیات فارسی این دانشکده و نویسنده کتاب یاد شده، در زمینه قابلیتهای زبان فارسی و آفتهایی که این زبان را در روزگارما تهدید میکند، به گفتوگو مینشینیم که از نظرتان میگذرد.
آقای دکتر! این کتاب چه شاخصهای داشته که از سوی یک سیاستمدار و رئیسجمهور کشوری دیگر مورد توجه قرار گرفته است؟
توجه رئیس جمهور محترم افغانستان به این کتاب مربوط به ساحتِ فرهنگی شخصیت وی میشود نه بُعد سیاسی. سخنرانی آقای اشرف غنی را من گوش کردم. با اینکه کوتاه سخن گفتند اما درک عمیقی از مسئله زبان، فرهنگ و روابط انسانی داشتند و همان درک عمیق است که وی را به این جا رسانده تا از کتاب من به عنوان یکی از نوشتههایی یاد کند که باید بدان توجه کرد، اما جنبه دوم مسئله به جایگاهی برمیگردد که وی در آن سخن میگفت؛ یعنی در همایش «افغانستان گهواره زبان فارسی دری». طبیعتاً در چنان همایشی مسئله زبان فارسی، خاستگاه و گهواره آن مدنظر بوده و من در این کتاب به زبان و ادبیات فارسی به عنوان عنصر مشترک ملتها و اقوام گوناگونی نگاه کردهام که در قلمرو زبان فارسی زندگی میکردهاند. شاید مشخصه کتاب در این بوده باشد که من به جای تاریخ ادبیات «ایران» از تاریخ ادبیات «قلمرو زبان فارسی» سخن گفتهام و این گسترش قلمرو، موجب توجه رئیسجمهور افغانستان شده است. برخی نوآوریهای جزئی هم در کتاب من هست که ظاهراً توجه ایشان را جلب کرده است.
این نوآوریها چیست؟
به لحاظ فرهنگی و تاریخی قلمرو زبان فارسی بسیار گستردهتر از مرزهای سیاسی ایران امروز است. در این کتاب من به این نکته توجه کردهام که قلمرو زبان فارسی خیلی گسترده است، از کرانههای دریای مدیترانه آغاز میشده و تا افغانستان و بخشهایی از پاکستان و هندوستان امروزی را فرا میگرفته است. آقای اشرفغنی، رئیسجمهورافغانستان بدرستی به این نکته توجه داشته که زبان فارسی، زبان مشترک ملتهاست؛ ملتهایی که امروزه، مرزهای سیاسی آنها را از یکدیگر جدا کرده است. از منظر زبانی و فرهنگی، فارسیزبانان ملت واحدی را تشکیل میدهند. آنها فقط زبان مشترک ندارند بلکه زیرساختها و بنیادهای فرهنگیشان نیز مشترک است. دراین کتاب ما ایران فرهنگی را پیش چشم مخاطب میآوریم نه ایران سیاسی را و ایران فرهنگی گسترهای بسیار وسیعتر از مناطقی دارد که امروزه آن را به طور قراردادی ایران مینامیم. نکته دیگراینکه با تکیه بر پیوندهای زبانی و فرهنگی میتوان از بروز و گسترش خشونتهای منطقهای و عقیدتی جلوگیری کرد؛ بخصوص که ادبیات فارسی، ادبیاتی استوار بر فضیلتهای بشری و پیامهای مهرآمیز انسانی است. سخن حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، خیام و دیگران مرز زمان و مکان را درنوردیده و در سرتاسر جهان مخاطب خودش را یافته است. زبانی که در آن چنین ادبیاتی تولید شده، قداست فرهنگی دارد.
در کتاب شما علاوه بر پیامهایی که اشاره کردهاید، به پیوستگی زمانی و سیر تطور ژانرها در ادب فارسی نیز پرداخته که میتواند بر پیوند همزبانان اثرگذار باشد. نظر شما دراین باره چیست؟
بله داشتم از نوآوریهای جزئی و تفاوتهای این کتاب با دیگر کتابهای تاریخ ادبیات میگفتم. یک وجه شاخص دیگر این کتاب در همین است که شما اشاره کردید؛ یعنی در همین کلمه کلیدی «دگردیسی ژانرها» که در عنوان کتاب نیز آمده است، بنیاد نظری کتاب مذکور بر این است که «ادبیات فارسی پس از اسلام، شکل دگردیسی یافته ادبیات ایران پیش از اسلام است».
زبان فارسی زبان همه این ملتهاست و همه این ملتها در گسترش و حفظ آن نقش داشتند و ما در این کتاب سعی کردیم این تلاش و تکاپوی ملتهای مختلف را که بر اطراف زبان فارسی گرد آمده بودند، نشان دهیم. شاید اینها هم توجه رئیسجمهور محترم افغانستان را به خود جلب کرده است.
کتاب شما چگونه به دست آقای اشرف غنی رسیده و شما در حال حاضر روند انتقال آثار نوشته شده در حوزه ادبی را به سایر کشورهایی که پیشینه زبانی مشترکی دارند، چگونه ارزیابی میکنید؟
درباره اینکه چگونه کتابم به دست ایشان رسیده، اطلاع دقیقی ندارم اما ارتباطاتی میان دانشگاه فردوسی با استادان، دانشجویان و دانشگاههای افغانستان وجود دارد. سازمانها و نهادهایی نظیر دفتر روابط بینالملل زبان فارسی در وزارت علوم و نیز بنیاد سعدی سعی میکنند آثار فارسی را به دیگر کشورها منتقل کنند اما این اصلاً کافی نیست. به نظرم وزارت علوم باید به صورت خاص هر سال نیازهای فارسیگویان و فارسیآموزان جهان را دقیقاً رصد کند و متناسب با آن، کتابهای فارسی را ارسال نماید؛ منتها نکته حائز اهمیت محتوای این کتابهاست. بدون تردید مدیران سیاسی کشورهای دیگر اگر احساس کنند محتوای ایدئولوژیکی که از طریق کتابهای فارسی وارد کشورشان میشود با سیاستهای کلان آنها سازگاری ندارد، قطعاً واکنش منفی نشان میدهند. کسانی که از زبان فارسی سوءاستفاده سیاسی و ایدئولوژیک میکنند، بزرگترین خائنان به این زبان و این فرهنگ هستند.
بازتاب تألیف این کتاب در کشورمان چگونه بوده و چه آثار دیگری دارید؟
کتاب «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی» در سال ۸۸ به چاپ رسید و در سال ۸۹ موفق به دریافت جایزه ادبی جلال آل احمد شد. جایزه ادبی یادشده از معتبرترین جوایز ملی در حوزه تحقیقات ادبی است. همچنین این اثر در همان سال برنده جایزه کتاب فصل و جزو برندگان جایزه فارابی هم بود. حوزه مطالعاتی من تاریخ ادبیات و سنایی پژوهی است و کتابهای دیگرم هم در همین دو حوزه است. آخرین کتاب من که در نمایشگاه امسال ارائه شد، کاری گروهی و بینارشتهای است با نام «تاریخ بدن در ادبیات». کتابهای دیگری هم در این سالها نوشتهام اما با الهام از قول آن بزرگمرد خراسانی باید بگویم «زبان فارسی، توتم من است». از این رو است که میگویم حال و روز زبان فارسی خوب نیست. با چند بخشنامه، فشار سیاستگذاران و رفتارهای شعارگونه نیز مشکل ما حل نمیشود. از یک طرف باید مهارتها را از سطوح آموزشی مدرسهای تا دانشگاه افزایش داد و از طرف دیگر کاری کرد که تمام گروهها و افراد جامعه نسبت به حفظ و گسترش زبان فارسی احساس تعلق خاطر کنند. آنچه خطرناک است از بین رفتن دغدغهمندی نسبت به زبان فارسی است.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما